بسمه تعالی
اربعین حسینی نزدیک است و ایامی که در آن قرار داریم، روزهایی است که آل الله را به سرپرستی حضرت زینب(سَلامُ الله عَلَیْها) شهر به شهر میگردانند. و در عظمت مصیبت آن بانوی عظیم القدر همین بس که اهل بیت حضرت امام حسین(عَلَیْهِالسَّلام) و خاندان رسالت را به مجالس شراب و معصیت میبردند. آن بزرگوار این همه فجایع را متحمل شدند و تاج سری بمانند حضرت امام حسین(عَلَیْهِالسَّلام) و تمام عزیزانشان را از دست دادند، ولی با وجود آن وقتی وارد مجلس ابن زیاد شدند، در جواب جسارت آن ملعون که: دیدید خداوند با شما چه کرد، فرمودند: «م?ا رَاَیْتُ اِلّـ?ا جَمیلاً» . آری ، وقتی دل رو به قبله شد و انسان در اثر اجابت، عبد گشت، هر آنچه را که در راه خداوند متحمل میشود اعم از مصائب و مشکلات، همه را را زیبا میبیند و این زیبائی، زیبائی توحید است.
زمان، زمان ارتباط با آن بزرگواران است تا پرتوی از نور ایشان بر قلوب ما هم بتابد. ارتباط در پرتو اجابت میسور است. هر چقدر اعمال انسان با فرامین قرآن کریم مطابقت داشت، با آن بزرگواران مرتبط هست؛ حضرت زینب(سَلامُ الله عَلَیْها) از بزرگترین حافظان دین هستند. کمال عاشوار در اربعین است. اگر اربعین نبود، واقعة عاشورا در سرزمین نینوا مدفون میشد. در نتیجة تلاشهای پیگیر حضرت امام سجاد(عَلَیْهِالسَّلام) و حضرت زینب کبری(سَلامُ الله عَلَیْها) بود که شهر به شهر گشتند و مظلومیت خود را نشان دادند و به این وسیله پیام عاشورا را به گوش جهانیان رسانیدند و اسلام را زنده نگهداشتند. شیعه هم باید مانند آن بزرگواران، در رسانیدن پیامهای حسینی که همان پیامهای قرآن است از هیچ تلاشی کوتاهی ننماید و به این ترتیب با آنان ارتباط برقرار نماید.
روز مقدّس اربعین، روز کمال است. اربعین مرادف با کمال است؛ به عنوان نمونه: جنین بعد از چهل روز از نطفه بودن به علقه میرسد و بعد از چهل روز علقه به مضغه تبدیل میشود و به همین ترتیب ادامه مییابد. انسان هم در اثر چهل روز تمرین و ممارست، از لحاظ روحی و معنوی تکامل مییابد. وجود مقدّس حضرت پیامبر اسلام(صَلَّیاللّهُعَلَیْهِوَالِه) میفرمایند: « مَنْ اَخْلَصَ لِلّهِ اَرْبَعینَ یَوْماً فَجَّرَ اللهُ یَن?ابیعَ الْحِکَمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَل?ی لِس?انِهِ» کسی که چهل روز گناه نکند، چشمههای حکمت از قلب او بر زبانش جاری میشود. خداوند متعال با این همه رحمت به بندهاش میفرماید که چهل روز گناه نکن تا چشمههای حکمت از قلبت بر زبانت جاری شود. ای انسان! بهشت را برای تو خلق کردم، حیف است که دوزخی شوی.
سوز اهل آسمان آید به گوش ناله ی صاحب زمان آید به گوش
جان اهل بیت عصمت بر لب است کاروان سالار آنها زینب است
جمله مستان سوی ساقی آمدند مست مست از جام باقی آمدند
سینه ها آماج رگبار بلا جای زخم ریسمان بر دستها
هوش از سر رفته و دل باخته جسم خود را بر زمین انداخته
هر یکی در جستجوی تربتی بر لب هر یک کلامی، صحبتی
قلبها پر شکوه از بیداد بود آشنای قبر ها سجاد(ع) بود
رهبر زینب(س) امام راستین حجت حق بود زین العابدین(ع)
با کلامش عمه را مغموم کرد تا که قبر یار را معلوم کرد
آمده همراه دخت بوتراب بر سر آن قبر کلثوم و رباب
زخمهای این سفر سر باز کرد هر کسی درد دلی آغاز کرد
زینب ازمژگان خود یاقوت سفت داستان این سفر را باز گفت
گفت ای سالار زینب السلام ماه شام تارزینب السلام
بر تو پیغام سفر آورد ام از فتوحاتم خبر آورده ام
کرد با من این مسیر عشق طی راس تو منزل به منزل روی نی
معجرم نیلی شد و مویم سپید از غم دوری تو قدم خمید
گر که دست رحمت و صبرت نبود زینبت در راه کوفه مرده بود
ظلم دشمن تا که بی اندازه شد ماجراهای سقیفه تازه شد
ریسمان بر گردن سجاد بود غربت بابا مرا در یاد بود
دیدی از نی دست خواهر بسته بود؟ گوییا دستان حیدر بسته بود
یاسها را جوهر نیلی زدند مادرم را گوییا سیلی زدند
ازشماتت کردن دشمن مپرس از سه ساله دخترت از من مپرس
شد سرت یک نیمه شب مهمان او با وصالت بر لب آمد جان او
مرد در ویرانه و من زنده ام بی رقیه(س) آمدم شرمنده ام
بارها از دوریت جان باختم بین مقتل من تو را در یافتم
گر تو ای لب تشنه برداری سرت حال نشناسی دگر این خواهرت....